شعر کودکانه
موضوع: خورشید
از پشت کوه دوباره
خورشید خانوم در اومد
با کفشای طلا و
پیرهنی از زر اومد
آهسته تو آسمون
چرخی زد و هی خندید
ستاره ها رو آروم
از توی آسمون چید
با دستای قشنگش
ابرا رو جابه جا کرد
از اون بالا با شادی
به آدما نگاه کرد
دامنشو ت داد
رو خونه ها نور پاشید
آدمها خوشحال شدن
خورشید بااونها خندید
***
درباره این سایت